آخرین سونوی این دوران....
خدا را هزاران بار شکر میگویم که دامنم از وجود گلی زیبا سبز است و خداوند مرا لایق نام مادر دانسته پسرم با امدن تو مادر بودن را فهمیدم ... بهشت را نمیخواهم که حس مادرانه خود بهشت بی انتهایی ست ... نازنینم دست در دستانم بگذار ... و از هیاهوی این دنیا نترس که من ٬مادرت،تا نفس دارم کنارت هستم و خدایی بالای سر ماست که همیشه مراقب و ناظر است. پسرم فرنام ؛ امروز به همراه بابایی رفتیم سونو ... آخرین سونوی این دوران ( خوب بودی مثل همیشه) . و این روزها ، روزهای آخر است که تو در منی ... باور کردنش سخت است پسرم . دلم تنگ می شود برای : تمام دردها ، ناراحتی ها و بی خوابی ها تمام بی...